902 == ماجرای شب یلدا

ساخت وبلاگ

                         به امید آنروز که این ماجراهابه افسانه ها بپیوندد.

                                        ماجرای, شب یلدا 

دستانم را در جیب پالتو بلندمشکی خویش می فشارم.کلاه م مرتب است. پوتین گران قیمتم نم نمی زندبرف آنقدر بر زمین ننشسته که زیر پایم غژ کند. سردی هوا بر من که در لباسی گرم قدم می زنم مطبوع است. حتما صورت اصلاح کرده ام به سرخی می زند. حجره ام را زود بسته ام و با انعام و شیرینی خوب به کارگران آنها را به خانه هایشان روانه کرده ام.    آخه امشب شب یلدا است. من با خیالی جمع و شاکر خدا همیشه این مراسم را لااقل در خانواده خود پاس می دارم. شب یلدا- چهارشنبه سوری- نوروز- سیزده بدر- مهرگان- آذر آبادگان- .  امروز ماشین گران قیمت و لوکس .....

هوا از غروب خارج شده و به شب میزند...            برای یلدای امسال 97

ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی...
ما را در سایت ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhyarset بازدید : 131 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 19:54