935= یادمان پر وین اعتصامی

ساخت وبلاگ

 

  یادنام شاعره جوان خسته از عصر استبداد وارتجاع و سنت ها

       

   یگانهِ تاریخ ادبیات ما, رخشنده اعتصامی   پروین                                                

 

یکی دیگر از مشاهیر سبک بال کاروان سترگ نیک نامان از تاریخ گهر بار ایران , شاعره اندیش ور مردمی پروین اعتصامی سرتعظیم فرو آورده و به سهم خویش رساله خردی همراه با تحلیلی از زمانه دود آلودش ووظیفه واقعی یک شاعر و روشن اندیش تقدیم اهل اندیشه  گان  صفحه فرهنگی  می گردد.امید که سودمند افتد.

در کودکی به هنگامی که خواندن واژه ها اندکی برایم میسر شد نام او را مدام برپلاک آبی رنگ سرِ کوچه بن بست ما واقع در خیابان فرهنگ فومن(4دی فعلی ) می دیدم. تا وقوع انقلاب شکوهمند  بر روی پاکت نامه ها, خیابان فرهنگ کوچه پروین اعتصامی را حک می کردم. شاعره ای که به حق او را یگانهِ تاریخ ادبیات ما خوانده اند. بگذارید به همین نخست , اطلاعات معمول ایشان را تقدیم نمایم. پس آنگاه در حد گرده نویسنده گان بیوگرافیست , تحلیل و پژوهش و ایده و آرمان های قلبی اش رصد کرده و  پروین  تا حدودی رمز گشایی گردد.با اینکه هیچ کتاب و اشعار و تمثیل های او به شهادت پژوهش گران حرفه ای چیزی از نیمه دیگر او را معلوم نمی کند. اینک با اسلوب نگارشی  خویش متن این جوانمرگ شاعره معاصر را در دایره گذاشته که در برابر تلاش و زحمات بی شائبه این فخر های زمانه هر مقدار آن بازهم کم است.

به کوتاه سخن پروین به سال 1285 در تبریز متولد شد و دردامان پدری فرهیخته چون یوسف اعتصامی با آموختن ادبیات فارسی و زبان انگلیسی و عربی مراحل دبستان و دبیرستان را در جامعه بسته آن سالهای گذراند. با استعداد وعشق ژرف به ادبیات و شعر پارسی تلمذ و آموزش خود را با شانسی خوش از فرهیختگان نامداری چون استاد دهخدا  و ملک شعرای بهار فرا گرفت . در حالی که شاعر و مترجمی شایسته شده بود و 606 شعر در قالب های مثنوی و قطعه و قصیده داشت بسیار زیبا وعجیب همراه با هوشمندی و ظرافت در قالب مناظره شعری, داستانهای اخلاقی اجتماعی  خود را با استقبال فراوان اهل ذوق بازتاب می داد.او کتاب و دیوان مورد علاقه خوانندگان را به چاپ نمی رساند چرا که گویا یک دختر جوانی چون او چاپ کتاب شعر را برای    شوهر یافتن انجام می دهد!! اما او که در 28 سالگی با پسر عمه خود ازدواج  کرد به چاپ آثارش که بشدت مورد استقبال واقع شد و تاریخ و جامعه و مردم به برآمدن استعداد شگرف  با معرفتی در دریای بی کران شعر اعتراف نمودند. البته روح سیال وحساس و ظریفش در کناردغدغه های نامکشوف لایه های پنهانش تاب زندگی جدید با افکار و کنش متفاوت شوهری با  درجه وخصوصیات نظامی رضا شاهی که پسر عم او نیز بود تاب نیاورد. پیوند سرد نچسب خود را وا گشود و از احساس در قفس حتا زیبا و خوش ظاهر و تکمیل چون پرنده ای بی قرار خود را رهانید و دردریای فراخ و زیبا و سرشار از عشق واقعی آنطور که با تراوش قلم وکشف راز رمزهای متفاوت زندگی و احترام به انسان به لذت ها ی خود خواسته با غروری سرشار ادامه حیات کوتاه خود را مستقل وپاک ادامه داد. در زمانه جنگ جهانی دوم  به سال 1320 در عنفوان جوانی اما مظلومانه با مرگی دردناک ازمرض حصبه مواجه و درآرام جای ابدی خویش قرار گرفت.  قحطی وگرسنگی وبا وانواع مرض  و نقص بدن و مرگ و میر فراوان در سنین بسیار پایین تقدیمی ثروت عظیم و بی نهایت حاصل از دزدی و کشت و کشتار جناب قدر قدرت و قوی شوکت ارواح نافدا رضا قلدر شاه ایران که به ساعتی با کل خانواده و پول و زر و جعبه مملو از سهمیه تریاک خود به سوی خارج بودند.سرنوشت سیاه شاه خود خوانده با عقبه ای سرشار از قتل و مرگ و توطئه مزدوری و وطن فروشی و فرار در برهه ای سرنوشت ساز همه  سفاکان سرمایه اندوخته به زور وجنایت از هم پیشی گرفته و وطن خودرا به جایی که چمدانهای پر از خون چرک زحمتکشان بود می رساندند. چیزی که هماره فکر این نابرابری های نا عادلانه و عدم توزیع ثروت و بخصوص سرمایه ها ی گوناگون و خدادادی کشور که کفه سعا دت وخوشبختی و آسایش یک درصد از دژخیمان طفیلی را به بهای نابودی و مریضی و گرسنگی و ...مرگ و میرآن نودونه درصد تولید گران و زحمتکشان فقیر سنگین می کرد.

بی شک خوانندگان گرانسنگ ما خود دیگر زمانه غدار کژمدار و خفقان آور ظهور رضا خانی  با آن حرص سیری ناپذیر جمع کردن ثروت و زر و مال و زمین تا طوفان دهشتناک جنگ جهانی اول را در پهنه ایران درک می نمایند. یک زندگی سی وسه ساله با روحی ظریف و حساس و اندیشه ای فراخ و انسانی در جهت زندگی پر رنج فرو دستان جامعه ایران چقدر باید اسفناک بوده باشد.

اری اصل قضیه اینجا است که  شعر و ادبیات و نگارش برای او نه  بخاطر شهرت و معروفیت و انتشار عکس وتصاویر و خود شیقتگی به بهای محرومیت دیگران باشد بلکه او به رسالت هر اهل اندیشه و اهل فهم و اهل قلم رنجگی را به درک نمودن وقایع درحال گذر جامعه و اشکالات ومشکلات و افشای هزا رتوهای ساخته شده که سردمداران خیمه شب باز برای گول زدن عامه مردم جهت دزدی و غارت بهتر با ارائه وپخش هر گونه الکل و مواد روان گردان وپورنو و سکس و فیلم و موسیقی ورقص ومکان های فراوان و آسان لعب ولهب و پارتی های شبه روشنفکری و پوچ و یاس پروری و خواب آلودگی های منتهی به اینکه عموم مردم تنبل وبی خود و خلایق هر چه لایق. هر چیزی که نشان از علم وفرهنگ و فلسفه و دوستی وانسانیت و با هم بودن با شادی های واقعی و احساس سعادت جمعی را بشدت هر چه تمامتر ممنوع و تعطیل می کنند.

اینجا است که  رسالت شاعر و هنرمند و نویسنده و روزنامه نگار و روشنفکر ومعلم و فیلسوف و بازیگر و موسیقی دان بعنوان پیش قراولان صفوف کسب آزادی و برابری باید که در صحنه باشند.  جایگزینی علم تقسیم ثروت و وجود کار صادقانه با معاش و استراحت و آسایش و فرصت دعا و دین و استفاده مشابه از حلال و نعمت خداوند جای استفاده ناجوانمردانه یک گروه اندک با توجیهات غیر واقعی را باید که بگیرد. قطار حرکت همگان روی ریل درست خود در مسیر زندگی برای همه یکسان باشد. شاعرونویسنده بلحاظ مطالعه و تفکر و نگرش و بررسی و مشاهده و مقایسه در آخرین تحلیل مشخص از اوضاع مشخص نه به گوشه نشینی و سرگرم غصه وناله و اشعار فرد گرا و نومیدانه کمک به تحمیق جوانان و وقت گذرانی عبث با اسم و انواع سبک من درآوردی و دلسردی و ترس و گوشه گیری و اخ و اوخ بیهوده و قلمبه سلمبه که گویا دیگران درک و فهم او را ندارند ودرک نمی کنند. هیاهو برای هیچ که هزار سال هم فقط غر و انتقاد و سیگار و چای و گوشه و ..غیره. اما  بانوانی دریادل حتا با عمر کوتاه و نوری درحد کرم شب تاب اما این ژست ها را بر نمی تابند و واقعیت های زندگی را در قالب های مورد علاقه مردم به شعر و نثر به هر شکلی ارائه داده و به فهم عمومی زندگی واقعی کرامت جمع انسانی و نه افرادی خاص از یک طبقه محدود یاری می رسانند.

عجیب که شاعره هنرمند اهل علم وبا سواد و درک زیر وبم ان و دیدن اقشار مختلف جامعه روزگار خود اززحمتکشان استثمار شده فقیر و گرسنه و لخت تا  محدود مردمانی دزد در روزو شب  نان مردم با بهترین وسفاک ترین گزمه و قاضی و زندان , تنفر و نفرت خود را نه با ادا بازی و تبلیغ و شلوغ بازی ومجیز گویی و بودن درصحنه و دهان مردم با هر هزینه وبهایی ..بلکه با مطالعه و گو وگفت و مناظره با آگاهان و پرسش و پاسخ و بلاخره رسیدن به نتایجی که با اشعار نغز خود بی هیچ اطواری خود شیفته مابانه و فخر فروشی حقایق را به ساده ترین شکل ومضمون به توده ها میرساند.  به روشن ضمیران سطح بالا هم در سطحی تمثیل واره و سر پوشانه و بقولی سمبولیک اما حقیقتن واضع سطح ژرف و تسلط فهم نابرابری ها و پیشنهاد و راه حل های ذهن خود را ارائه می داده است. حیف و دو صد حیف که درعین تواضع و ادب ذاتی در گوشه گیری خود اما چه زود از جامعه زمان خود حتا با آن همه اشعار والا رخت بربست. همچون فروغ که او اما از جمع و جامعه گوشه نمی گرفت و در سطحی بشدت امنیتی  اما اشعار خودرا درامور سیاسی  و اختلالات جامعه بیان کرد و خیلی زود در سن سی و سه سالگی  گویا مشکوک فوت کرد.  زن درایران پیش از این گویی که ایرانی نبود و پیشه اش جز تیره روزی و پریشانی نبود .  پروین اما شالوده اشعارش در تبلیغ عدالت اجتماعی و دفاع از طبقه محروم جامعه و لزوم شدید سوادآموزی و گسترش دانش و و مبارزه با جهل و نادانی و تعصب و رعایت شدید دفاع از حقوق زنان و مادران از دوره خویش تا به اینک و همیشه  که به یادگار نهاد. به تجربه دریافته ام  انسانهایی که از قلبی مانند آیینه صاف و روشن برخوردارند هماره از شخصیت حقیقی و بی تکلف و بر اطراف و جامعه نیازمند خویش اثر گذاری دارند  حتا اگر اندکی مشمول طول زمان شده و خود معجزه عالی خویش را حتا نبینند. ودر فرجام  ودر سایه سارروشن کلام  بر سر آرام جای ابدی او می خوانیم :

                                  اینکه خاک سیهش بالین است

                                  اختر چرخ ادب پروین است

                                                           . روحش شاد و هماره در قلوب ماندگار

ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی...
ما را در سایت ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhyarset بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 20 تير 1401 ساعت: 12:44