929 == شهر شاد شهر غمین

ساخت وبلاگ

               (  شهر شاد شهر غمین  )        (  1  )                 

                                                                     

   روستاهای زیبا و رویا رنگ طبیعی را می سوزانیم و شهر های آماس کرده ناگهانی را با ازدیاد جمعیت ایجاد می کنیم.           همه مان از ه قشری که هستیم در خانه ها ، کوچه ها، محله ها، وخیابانهائی از شهر زندگی می کنیم. از دراز نویسی و جامعه شناسی و مردم نگاری مطول که بگذریم تمرکز را سریعا به همین شهرستان فومن خود نشانه رویم، تا به قول مولوی آنچه با معناست خود پیدا شود. از پیش یادآور گردم که در این باب موضوع مقاله بیشتر رو به سوی مسئولین ولایتم و آنگاه مردم دارد. وپیشنهاد های مشخص به سمت سیستم اندیشه و اتاق فکر و یا هر نام دیگر ساختار آن در رابطه با روحیه و زندگی شهروندان می باشد.

 البته که ما نمی گوئیم:  این است حقیقت! به زانو درآئید.  یا با   شایست ، نشایست ، به سبک موبدان ساسانی جسارت نمی کنیم. بلکه نوعی از تجربه زیر پوستی بصورت مکتوب و رسمی در اینجا نشر می شود. اما شاید عزیزان هم وند دیگر هم با رویت آن، یادآور مشخصه های دیگر و بهتری باشند و پیشنهاد دهند..

امروزه با یک نظر کوتاه به هر شهر می توان عشق ویا نومیدی را که در آن موج می زند  شناخت. جامعه شناسان زندگی شهری، بشدت معتقدند که برای پیشرفت وسعادت و ثروت  عموم یک شهر، شاد زیستی مردمان آن حتما باید برای مسولین آنها در درجه اولویت بالا و برنامه ریزیها باشد. مخصوصن شهرهای که بدین لحاظ  ول  شده اند. و به بی تفاوتی و عدم توجه مواجه گردیده اند عواقب ِسو بی حالی ، کم تحرکی، فقدان ابتکار،بی مسئولیتی ، ودرمجموع با عدم پیشرفت و ثروت مواجه بوده است. بطوری که مسئولین آن شهر با تعویض های مکرر و رنگ ولعاب ظاهری شهر از عدم موفقیت گیج و متعجب هستند.  

 اساسا شادی وغم در مباحث روانشناسی بدون اینکه وجودیت خارجی و چهارچوبی داشته باشد و منطقا به دست تفکر خود هر شخص باز سازی می شود. پس می توان با انواع ابتکارات مسئولینی که شهر و مردمان آن را دوست داشته و به اولین مسائل انساندوستی معتقد باشند ذهن های خسته را در پروسه شادکامی و کار با لذت و بی تفرقه واکشاند و موتور شهر را با کار و رعایت قانون و استفاده تقریبا مساوی از بهره ها و ثروت بر انگیخت.

مثال های کوچک شاید به این امر کمک کند. اغلب شهرهای موفق کشورهای توسعه یافته دنیا و منطقه و حتی برخی کشورهای کوچک حوزه های نفتی همسایه را که نگارنده به عینه دیده است هفته ای نیست که شهرداری به هر علتی و به افتخار خاص و بهانه ای چه در سالن ها و چه در هوای آزاد همایشی – هماوردی- مناسبتی و جشن کوچک خاص و عام برگزار نکند . از عموم شهروندان برای شرکت در آن دعوت بعمل نیاورند. پذیرائی و جوایز و خوراک وموسیقی و فیلم و تئاتروسرگرمی وتشویق و تعریف و قدردانی انجام نشود. خلاصه تنوع وتنوع برای گرفتن سختی و فشار از مدت زمان کارکرد زحمتکشان مالیات ده شهر را جهت تخلیه عصبیت های روحی مردم بکارمی برند.

  چرا که مشاوران روانشناس شهرداری ها به آنها ثابت کرده اند که اگر سخنرانی و و همایش های عمومی و فرح بخش  حتی با نوع رسمی و فولکلورآن برای تجمیع مردم شهر نباشد آنگاه  رخوت ، افیون ولانه فساد و عصبیت و دل مردگی ...جایگزین آن خواهد شد.

 شاید برایتان جالب باشد که بهترین سالنهای جشن ازدواج و روزهای خاصی چون روز مادر و دیگر روزهای مهم  شادمانی در اختیار جشن های مخصوص شهرداریهایشان است.  همان جاست که لیست جاهائی که برای پذیرش و استخدام کارگرو کارمند های جدید و پروژهای با وام و کمک بانکی ، ثبت نام کلوب ها و گروهای طبیعت و گردش گرو مذهبی و تفریحات  ماهی گیری را ایجاد می کنند. سرمایه گزاری های مطمئن و دوستیهای مشترک وحتی کلوب های بحث وفحث روشنفکری در همه زمینه ها بوجود می آید.  در زمینه های مختلف ورزشی و غیره  هم انجام می شود...

پس به جد باید عارض گردم که در کنار بسیار کارهای سنگین زمین و ملک وخیابان و ساخت وساز وغیره شهرداری،  از نظر جامعه شناسان مطلع مهم ترین شق شهرداری می تواند نیمه معنوی و سرشار از بازدهی شهر این باشد که شهردار می تواند با عملیاتی پر صواب پدر خواندگی شهررا بطور مثبت  داشته باشد.  با اندیشه و ابتکارخویش و دفاع  همه جانبه از ایده انسانی کاتر عموم را پیش ببرد. تمامی شهر را با برنامه های ایجاد شادی و نزدیکی و ارتباط و البته کار های بلقوه و بلفعل اقتصادی چه از طریق سرمایه داران و چه از طریق کار آفرینان و چه از طریق انرژی فراوان بازوها و مغزهای آماده بکار همه را خوشحال و امیدوار گرداند.

 

 این تئوری شاید در لحظات اولیه نا کجا ابادی و عجیب و مشکل به نظر برسد. اما شک نداشته باشید که این همه انجام گرفته های فراوان و قابل مشاهده و مثال، نشان از شدنی ها حکایت می کند. سخت است اما شدنی است. نوشتن های ما صرفا آذرخشی است کوتاه که فقط می تواند وُِل ی باشد به جانهای جوانانی که خوشفکرترند و می توانند این ابتکارها را لباس منطقی تر و بومی تر بپوشانند. با پرورش این ایده های نه چندان تازه در کنار شهردارارجمند و مکانیسم شهرداری  و به کمک شورای نوبنیاد به انجام برسانند.

 مهم نیست که ایده ها ازکجا می آیند، مهم اینست که این ایده به چه سرانجامی و به کجا هدایت می شوند.  شهردار محترم فومن و سیستم شهرداری آن دم دسترین  ایده من بود و گرنه می توانید به فرمانداری و به اداره ارشاد به پرورش و آموزش و به امام جمعه و نماینده مجلس و ... فکر کنید و ایده هایتان را به پروازدر آورده و گسترش دهید.بقول اندیشمندی : همواره از چیزهای خردُ است که چیزهای کلان بر می خیزد.

 

نمی دانم با نوشتار الکن خویش توانسته ام موضوع بغرنج و در این حال ساده و صمیمانه ارتباط متقابل مسئول و مردم را برای شادکامی و کار و تولید و ثروت در دایره همین شهر واقعا موجود فومن، رسانده باشم.

مطمئنا منفی بافان که حتی اگر در بهشت هم باشند موضوعی برای  نق زدن دارند خواهند گفت که این چه کاری است؟ مگر این شدنی است؟ دلت خوش است. بودجه و دلسوز وخدمات کجا بود؟ ما اگر زجر کش هم شویم که به روی خود می آورد؟ آنوقت مکانیسم شاد کردن و زنجیره کار و انرژی و ثروت برایمان ابداع کنند! این اصلا ممکن نیست.

  اما مثبت اندیشان از هر قشری که باشند این نوع طرح های مطرح شده را که در درون همین ولایت فومن خودمان به فکر می نشینند و شاید با ایده ای آسانترو اصولی تر، گروهی و یا انفرادی در تعامل با هم گام هائی را برداشتند.

 در اینجا خوب است که یادآورشوم که در پیش از انقلاب ما  با توجه به عکس های موجود بسیاری از روزهای جشن را شهرداری فومن بهانه کرده یا در تالار (اریامهر سابق ) شهید بهشتی فومن و یا در جلوی همین ساختمان فعلی شهرداری از روز های خاص را به فرا خوانی مردم و موسیقی و لافند بازی تا شب شعر های دل نشین و جوایز و قدر دانی می گذرانده است.

 خود نگارنده در نوجوانی عکسی از موقع دریافت کتاب کریستف کلمب از فرماندار محترم را داشته و هرگز تاثیر آنروز را نمی توانم فراموش کنم. باری بهتر است که در اینجا مطلب را بقول بیهقی فرا ببرم . نویسندگان کاری جز ارائه طرحها وایده ها و اندیشه های که از خود مردم می گیرند و آنرا باز به سمت مردم باز می گردانند ندارند.  تا هم به یادگار در تاریخ منطقه اشان بماند و هم شاید با تلاش و پی گیری مسئولین و مردم با ذوق این ایده ها به عمل و واقعیت مبدل گردند.  از خاکسترآن ایده های مثبت دیگری برای آسایش و سعادت هموندان ارجمند و زحمتکش ببارآید. 

شک ندارم که زمانه را قلمی و دفتری و دیوانی است و آنگاه که روح انسانی در برابر ایده های نو ومثبت قرارمی گیرد به شناخت و توانائی وافر خود نائل می آید.و در این هنگام که موسی با عصا راه می رود و گاه رستم را با گرزش می گریزانند زندگی مانندنواختن سازی شده است که همان چیزی را می شنویم که می نوازیم.

   

                                                                                       با احترام -     کوروش مهیار 

      

 

 

 (نویسنده بدور از مشکلات و مصائب ایام برای مردم نیست واین مطلب نه از شکم سیری و دلخوشی منی چند؟  نبوده بلکه آنرا منظورنظری است که با حوصله درخوانش آن تا به پایان احتمالا حق را لااقل برای بیان وثبت آن درتاریخ , ولایات مان خواهید داد)

 با سپاس                                                                          

 

 

                    

           

ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی...
ما را در سایت ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mhyarset بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:52