عشق و سپاس 1
هر طوري است پيرمرد را که کمي کوفته شده لنگان جلوي اتومبيل مي نشانم. خودش از اينکه سر صبحي با عجله و غفلتا به سپر جلوي ماشينم خورده و افتاده شرمنده است. سيماي خوب و مهرباني دارد. من اصرار دارم که او را تا مطب يا درمانگاه رسانده و از وضعیتش مطمئن شوم. اما او که به نظر مي رسد درد را در پاي خود حس مي کند با جابجا کردن نان سنگک تازه با اين کار موافق نيست و مي گويد که هر روز صبح نان سنگک تازه مورد علاقه همسرش را گرفته و با او در بيمارستان صبحانه
ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی...
ما را در سایت ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mhyarset بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 27 فروردين 1399 ساعت: 0:26