ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی

متن مرتبط با «بازنشسته» در سایت ا تفاقی دررهگذار شعر پارسی نوشته شده است

956== همه بازنشسته می شوم

  • همه بازنشسته خواهیم شدانسان تنها موجودی است که می‌داند از پس دهه‌ها کار و خرج جوانی خود؛ پیرشده به کهتری می‌رسد . آنگاه از لحاظ جسمی تمام می‌شود. بی‌هیچ استثنایی که برای کالبد هر موجود زنده اتفاق می افتد. کارمند و کارگرو شاه و وزیرندارد.انسان هر روز را که می‌گذراند اینجا هم در یک پارادوکس عجیب اما منطقی؛ یک روزازعمراو کم و یک روز به سن او اضافه می‌شود!. در هر عرصه اجتماعی که باشد و با هر توان و قدرت که باشد. با هر حرص و آز ویا بخشش و گذشت . هر پندار خیر و شر، خود خواهی، عصبیت، و یا مهربان و نیک خو، بتدریج و یا با سرعت به سمت کهن سالی و آغاز دورانی که بازنشستگی‌اش گویند؛ گام بر می‌دارد. این را می‌داند چون در پیرامون خود بسیار از سپید مویان، عصا بدستان، و از پا افتادگان نقدجوانی به خدمات گذرانده‌ را می‌بیند. این را می‌داند زیرا که از جوانی و، پهلوانی غرور و بزرگی گذشتهِ پیران از پا افتاده فعلی بی‌خبر نیست. اما تعجب اینجاست که چگونه با جادوی نسیان و یا بی‌خیالی به این پایان دهشتناک و یا برعکس زیبا را برای خود اما نمی‌بیند. برخی در این دوره کوتاهِ چند دهه زنده مانی بر زمین؛ چون برق و باد گذرنده برای انباشت اشیا یعنی پول و حساب‌های بانکی و همه ملزومات ظاهری اشیا به هر وسیله دست می‌یازن د. با قدرت پنهانی که در وسیله معامله‌ای بنام پول وجود دارد چگونه برای ظاهر پوشالی خود اگر جو قدرتی کوتاه مدت او را گرفته باشد؛ این قدرت وحشتناک اجتماعی را به نفع خود و گروه وابسته چه اقوام و چه همراهان خویش به شیطنتی خواهان می‌شود. این عده معدود زیبایی طربناک بهار و گرمای دلچسب تابستان و گام بر برگهای زرد پاییز و رقص برف در زمستان و دوستی با همه عزیزان خانواده و جامعه , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها